رهامرهام، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

رهام نفس مامان و بابا

4 ماه گذشت

سلام جوجه فسقلی من عزیزم خیلی شرمنده که وبت رو نتونستم آپ کنم مطالبی هم که الان مینویسم مال یکی دوهفته گذشته میشه. اول از همه از خودت بگم.     جیگرخوردنی من حسابی بزرگ شدی ماه 4ام 7100 وزنت شد و 64 قدت.قربون شکلت بشم که خوب شیرتو میخوری و نیازی به غذای کمکی نداری. خنده ها و حرف زدنات بیشتر ازقبل شده و ادا اطوارات هم بامزه تر... قشنگ متوجه لحن کلام طرف مقابل میشی با خنده ها میخندی و وقتی یکمی باهات تند یا عصبی حرف میزنیم اخم میکنی و ساکت میمونی. دیگه راحت چپ و راست غلط میزنی یکی دوبارم کامل به پشت برگشتی.با جغجغه ها و دندونگیرت حسابی دوست شدی و باهاشون بازی میکنی.اشیارو با دستت میگیری و میتونی نگهشون داری.ا...
29 مهر 1392

4 ماهگی(پست موقت)

  رهامم قندم عسلم شیرین شیکرم جوووووووووووووووووونم     4 ماهه شدنت مبارک          مامانی نه تو حالت خوبه به خاطر واکسن 4 ماهگیت نه من به خاطر دندون دردم به خاطر همین بعدا میام پست جدیدو میذارم همراه با عکسای جدیدت   ...
22 مهر 1392

بازم فندق

سلام عسل مامان عزیزم بعداز سعی و تلاش فراوون الان(6 بعدازظهر) تونستم بخوابونمت و بیام سر وبلاگ.. از 10 صبح یکسره بیدار بودی عزیز دلم تو داری همینجوری بزرگ و بزرگتر میشی ومنم هر روز بیشتر از قبل بهت وابسته میشم.امروز دقیقا 3 ماه و 20 روزه دارمت و خدارو به خاطر داشتنت شاکرم.رهامم چندروزه که بد خواب و نق نقو شدی.شبا تا 2.5 یا 3 بیداری و گریه میکنی.خوابت میادا ولی نمیدونم چرا لج میکنی و نمیذاری مامان و بابا بخوابن.خنده هات بیشتر شده و حسابی جیغ و داد میکنی البته خنده هاتم دیگه تبدیل به قهقهه میشه وقتی ذوق میکنی.و اینکه کارم شده آب دهنتو پاک کردن همش دستمال به دستم که چشمه دهن شمارو جمع کنم.صبح تا شبم داری انگشتاتو میخوری اونم با چه ولعی بعضی...
10 مهر 1392
1